افسانه چینی از صداقت؛ دانههای دروغ و گل راستگویی
دخترونه پسرونه
بزرگنمايي:
آریا جوان - یک روز امپراتور چین تصمیم میگیرد مسابقهای برگزار کند تا بتواند جانشین تاج و تخت را انتخاب کند. او از همه بچههای چین دعوت میکند تا به قصر بیایند و یک دانه دریافت کنند. او گفت: هرکس بتواند بهترین گل را از آن دانه بار بیاورد، فرمانروای جدید چین خواهد بود.
پینگ پسر کوچک چینی، توانایی فوق العادهای در پرورش گل داشت. او به دلیل مهارتش در پرورش گلها مورد تحسین قرار میگرفت. یک روز امپراتور چین تصمیم میگیرد مسابقهای برگزار کند تا بتواند جانشین تاج و تخت را انتخاب کند. او از همه بچههای چین دعوت میکند تا به قصر بیایند و یک دانه دریافت کنند. او گفت: هرکس بتواند بهترین گل را از آن دانه بار بیاورد، فرمانروای جدید چین خواهد بود.
همه بچهها دانههای خود را دریافت کردند و پسر کوچک امیدوار بود که دانه رشد کند. هفتهها میگذشت و بعد از اینکه پینگ تمام تلاش خود را برای کمک به رشد دانه انجام داد، اما دانه رشد نکرد. او هر روز با دقت به دانه رسیدگی میکرد، ماه ها گذشت و او هنوز چیزی جز یک گلدان خالی نداشت.
پینگ از این ماجرا بسیار ناراحت بود، و با خودش فکر کرد که چگونه با گلدان خالی به نزد امپراتور برود. پدر و مادرش به او دلداری دادند و از اینکه او تمام تلاش خود را برای رشد دانه به کار برده از او تشکر کردند.
وقتی زمان آن فرارسید که همه بچهها گلهایی را که رشد دادهاند به امپراتور نشان دهند، بسیاری از پسران و دختران با گلهای زیبا در گلدان خود در جشن حاضر شدند. پینگ هیچ چیزی در گلدانش نداشت و بچههای دیگر متعجب بودند که چگونه پینگ حاضر شده با یک گلدان خالی به نزد امپراتور بیاید.
وقتی امپراتور گلدانها را بررسی میکرد، در مقابل گلدان خالی پینگ ایستاد و او را امپراتور جدید چین اعلام کرد.
امپراتور گفت: دانههایی که به شما داده بودم پخته شده بود و هرگز امکان رشد کردن نداشت، پینگ تنها پسر صادق سرزمین چین است و من او را به عنوان امپراتور جدید به شما معرفی میکنم. امپراتور شجاعت و صداقت پینگ را تحسین و او را جانشین بعد از خود کرد.
-
چهارشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۵:۲۸:۴۳
-
۷ بازديد
-
-
آریا جوان
لینک کوتاه:
https://www.aryajavan.ir/Fa/News/1414418/