آدمهای «بازی مرکب» حق انتخاب داشتند!
نگاه سیاسی
بزرگنمايي:
آریا جوان - فیلم نت نیوز / اگر شما هم بیننده فصل اول و دوم سریال کرهای «بازی مرکب» بودهاید شاید برایتان جالب باشد بدانید کارگردان اثر با چه مبنای فکری این اثر را خلق کرده است.
به نقل از هالیوودریپورتر، در دنیایی که بیرحمانه و بیاعتنا به رنج انسانها جریان دارد، گروهی از افراد ناامید و درمانده به امید نجات از چنگال فقر و فلاکت به بازی مرگباری کشیده میشوند؛ بازیای که در آن بازیهای کودکانه به میدان نبردی خونین تبدیل شده و هر اشتباهی بهای جان دارد.
در این میدان خشن، شرکتکنندگان با گذشتههای متفاوت و زخمهای عمیق برای بقا میجنگند. آنها مجبورند به هم خیانت کنند، دوستانشان را از دست دهند و شرافت خود را قربانی کنند تا شاید به آن جایزه افسانهای دست یابند. جایزهای که به نظر میرسد تنها راه فرار از جهنم بیانتهایی است که در آن گرفتار شدهاند. جمعیتی دو پاره به تعداد مساوی، اما با سرنوشتی یکسان. افرادی که هویتشان تنها با رنگ قرمز یا آبی مشخص میشود و دو راه بیشتر پیش رویشان نیست: رفاه یا مرگ.
خبرنگار هالیوود ریپورتر به کشور کره جنوبی رفته و ضمن تهیه گزارش از استودیوی محل فیلمبرداری فصل دوم سریال «بازی مرکب»، با هوانگ دونگ هیوک، خالق سریال و چند نفر از بازیگران اصلی مصاحبه کرده است که ترجمه آن را با هم میخوانیم.
به «بازی مرکب» خوش آمدید
ملاقات با هوانگ دونگ هیوک (Hwang Dong-hyuk) خالق سریال «بازی مرکب» در سالن اصلی و عظیم محل بازی در استودیو مکعب (Cube Studio) در صد مایلی جنوب سئول صورت میگیرد. هنوز طرحی از X بزرگ قرمز و O بزرگ آبی روی کف سالن دیده میشود. ردیفهایی از تختهای دوطبقه که تا سقف مانند داربست روی هم چیده شدهاند به چشم میخورد. هوانگ درباره انگیزه اصلی خود از ساخت فصل دوم این سریال پرطرفدار میگوید: «میخواهم به موضوع طرفداری و انتخاب در شرایط سخت بپردازم و اینکه آیا همیشه حق با اکثریت است؟»
هوانگ همین ابتدا به موضوع انتخابات در آمریکا اشاره میکند و میگوید: «همین جدال و یارکشی که در انتخابات آمریکا دیدیم، حد نهایی نزاع طرفدارانه است. در هر منطقهای طرفداری تا حد مرگ دیده میشود. این فرقهگرایی جهانی است. با یک دیستوپیای جهانی مواجهیم که دقیقاً برعکس اتوپیا و مدینه فاضله است. جهانی لبریز از بیعدالتی و خشم. این روزها در کره شاهد درگیری بسیار بدتری بین سالمندان و نسل جوان هستیم. همه جا مرزبندی میبینید. جایی برای بحث و گفتوگو نمانده و همه جا فقط دشمنی است. الهامبخش من برای ساخت این سریال، مسیری است که کل جهان در حال حرکت است.»
هوانگ ادامه میدهد: «هر طرف که نگاه کنید، مردم برای خودشان مرزبندی کردهاند. هر کسی بر اساس نسل، طبقه، مذهب، قومیت یا نژاد، یک سری خطوط قرمز دور خودش کشیده و حاضر است بین آنها و مرگ، یکی را انتخاب کند. رفاه و پول در سریال من، نمادی از تمام چیزهایی است که بین انسانها مرزهای قرمز پررنگ کشیده است. داستان من در مورد این است که چگونه انتخابهای ما به تعارض های شدید بینمان منجر میشود و اینکه آیا راهی وجود دارد که بر این تقسیمبندیها غلبه کنیم؟»
آیا همیشه حق با اکثریت است؟
در فصل اول، پس از حمام خون تکاندهنده در دور آغازین «چراغ قرمز، چراغ سبز»، بازیکنان حق انتخاب داشتند که با یک رایگیری و تصمیم اکثریت آرا، بازی را برای همه به پایان برسانند. (تقریباً همه رای به اتمام بازی دادند جز یک نفر، اما پس از چند روز بازگشت به زندگی ناامیدانه معمولی خود، همگی تصمیم گرفتند به بازی برگردند) در مراحل بعدی، دیگر رایگیری صورت نگرفت و همه مجبور بودند به بازی ادامه دهند. انگیزه یک گروه، اضطراب اقتصادی و اعتقاد به توانایی چیرهشدن بر دیگری بود. گروه دیگر التماس میکرد که رای مخالف به نابودی حتمی همه افراد منجر خواهد شد.
هوانگ میگوید: «ما در جامعهای دموکراتیک زندگی میکنیم و هر کسی حق رای خود را دارد، اما طرفِ غالب حکومت میکند. به همین دلیل میخواستم این پرسش را طرح کنم: آیا همیشه حق با اکثریت است؟»
مقدمات فصل دوم
نتفلیکس از فصل اول «بازی مرکب» انتظار زیادی نداشت و فکر نمیکرد در آمریکا فروش بالایی داشته باشد. بلا باجاریا مدیر ارشد محتوا-که آن زمان رئیس استریمر تلویزیون جهانی بود- میگوید: «تیم کره واقعاً عاشق عنوان سریال بود. میدانستیم که از این سریال در آسیای شرقی خیلی استقبال میشود، بنابراین کمپین بازاریابی تماماً روی همان منطقه متمرکز شد حتی تاریخی که برای اکران انتخاب شد، تنها دو روز پس از مراسم پرایمتایم امی آن سال بود یعنی زمانی که واقعاً همه طرفداران سریال در آمریکا، بهترین سریالها را دیدهاند و از این نظر اشباع شدهاند. با این حال فصل دوم در بهترین زمان ممکن و در ایام کریسمس پخش خواهد شد و علتش استقبال بینظیر مخاطب از این سریال است. روش نتفلیکس این است که برای دسترسی گسترده به محتوای بینالمللی، فیلمها و سریالها را به 37 زبان زیرنویس و به 34 زبان دوبله میکند. این تریلر کرهای به سرعت فراگیر شد و تنها در عرض 12 روز به محبوبترین سریال نتفلیکس تبدیل شد.»
این موفقیت بزرگ، هوانگ و بازیگرانش را به مدت یک سال در مسیر کسب جوایز مهم قرار داد و این سریال در نهایت جایزه انجمن بازیگران فیلم را در بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش اول زن و تیم بدلکاری، جایزه گلدن گلوب برای بازیگر نقش مکمل و نیز شش جایزه امی (از 14 نامزدی)، از جمله جایزه بزرگ کارگردانی و بازیگر نقش اول را به دست آورد.
با وجود این موفقیتها، تمدید سریال قطعی بود. هوانگ در مورد ساخت فصل دوم سریال میگوید: «نمیدانم موضوع ساخت فصل دوم را اول من مطرح کردم یا نتفلیکس. همه چیز خیلی طبیعی پیش رفت. با هر کدام از طرفداران سریال در هر جا که مواجه میشدم، سراغ فصل دوم را میگرفتند. این شد که تصمیم قطعی گرفتیم فصل دوم را بسازیم.»
بلا باجاریا مدیر ارشد تولید محتوای نتفلیکس اینطور ادامه میدهد: «میدانستیم با اعمال برخی تغییرات، طیف گستردهتری از طرفداران را جذب خواهیم کرد اما واقعیت این است که اگر بخواهید سریالی را برای همه طیفها بسازید، عملاً آن را برای هیچکس میسازید. اتفاقاً حواسمان بود که در دام جذب مخاطب بیشتر نیفتیم. هوانگ دقیقاً میدانست چه میخواهد بسازد و ما هیچ تغییری در خواستههایش اعمال نکردیم و تضمین دادیم که کاملاً از هر چه میخواهد بسازد، حمایت میکنیم.»
ساخت کاراکترها و اسباب اصلی سریال «بازی مرکب» بیش از یک دهه طول کشید. این ابزارها بر اساس فیلمنامهای ساخته شدند که هوانگ سال 2009 نوشته بود. با اینحال هیچکدام از آن وسایل برای فصل دوم به کار نیامد. حتی شخصیتهای ساخته شده مسابقه هم در فصل دوم جایی ندارند؛ چراکه به جز یک نفر، همگی در پایان فصل یک کشته شدند بنابراین تیم ساخت سریال، مجبور بود برای فصل دوم همهچیز را از نو شروع کند.
فصل دوم دقیقاً از نقطه پایانی فصل اول شروع میشود. گی هون (با بازی لی جونگ جائه، برنده جایزه امی بهترین بازیگر برای همین سریال)، تنها بازمانده و برنده آخرین قسمت بازی، در آستانه سوار شدن به هواپیما برای دیدن دخترش در آمریکاست که آخرین لحظه نظرش تغییر میکند و به رقابت سادیستی برمیگردد. هوانگ در مورد نقطه آغازین فصل دوم میگوید: «به کار ناتمام گیهون فکر میکردم. یاد آن صحنه فیلم ماتریکس افتادم که به نئو 2 انتخاب بین قرص آبی و قرص قرمز داده میشود. نئو میتوانست زندگی شاد و آرامی را انتخاب کند، اما او مسیر سختتر آگاهی از ماتریکس و ماجراهای آن را انتخاب میکند.»
به غیر از گی هون، کاراکترهای دیگری که در فصل دوم نقشآفرینی میکنند، عبارتند از فرانت من (با بازی لی بیونگ هون)، جون هو (با بازی وی هاجون) اپراتور مرموز بازی، کارآگاه پلیسی که در فصل اول به دنبال برادرش میگشت و مرد استخدامکننده (با بازی گونگ یو) که بازیکنان را به شیوه خود میآزمود تا برای شرکت در بازی انتخاب کند.
هوانگ کارگردان موفق سریال در پایان یک روز فیلمبرداری میگوید: «موفقیت فصل اول باعث شده فشار زیادی را احساس کنم. تقریباً هفتهای چند بار کابوس میبینم، گاهی میبینم در فیلمبرداری مشکلی پیش آمده، گاهی خودم را جای افراد کشتهشده میبینم. گاهی آدمهای معروف را در خواب میبینم که به من میگویند فصل دوم خیلی بد شده. در طول روز هم دائماً فکرم مشغول این موضوع است که آیا بازیها به اندازه فصل اول سرگرمکننده خواهد بود؟ آیا شخصیتهای جدید به همان اندازه جذاب هستند؟»
با این حال، هوانگ یک کلاه بیسبال مشکی بر سرش گذاشته که روی آن نوشته است: «زندگی امن و آرام، آدم را میکشد». وقتی از او در مورد این جمله سوال میکنم، توضیح میدهد: «این جمله به نوعی شعار من در زندگی است. هر وقت روی پروژهای کار میکنم، باید مسیری را بروم که مرا میترساند، زیرا ترس انگیزه ام را بیشتر میکند و هدفم را روی غلبه بر این ترس متمرکز میکنم.»
و بعد از کلی توضیح در مورد روحیات شخصی خود، ادامه میدهد: «فصل دو «بازی مرکب» پروژه ای است که بیشترین اضطراب را به من میدهد. اگر از این زاویه به آن نگاه کنیم، یا بزرگترین موفقیت من خواهد بود یا بزرگترین شکست.»
طرح اولیه داستان
وقتی از هوانگ دونگ هیوک پرسیدم که طرح اولیه داستان را از کجا الهام گرفته، پاسخ جالبی داد. به دورهای از زندگی فقیرانهاش اشاره کرد که سرمایه لازم برای یک پروژه سینمایی را از دست داده و در اواخر دهه سوم زندگی خود، شکستخورده و بیپول، در کافه کتابهای مصور با خواندن مانگاهای «بازی بتل رویال» وقت میگذرانده و با خودش تصور میکرده که نویسنده این مانگاهاست.
اما دغدغه اقتصادی او به کودکی اش برمیگردد. در پنج سالگی پدر روزنامهنگارش را به دلیل سرطان از دست داده و مادرش با انجام کارهای مختلف و گاهی عجیبوغریب، او و برادرش را بزرگ کرده و تازه مادربزرگش هم با آنها زندگی میکرده است: «با وجود تمام تلاشهای مادرم، سالهای سال بسیار فقیرانه زندگی کردیم.»
خوشبختانه، هوانگ جوان استعداد تحصیلی بالایی از خود نشان داد. خودش میگوید: «از وقتی یادم میآید، امید خانواده بودم. بهخاطر اینکه دانشآموز خوبی بودم، مادرم انتظار داشت به یک کالج عالی بروم، شغل عالی پیدا کنم، پول زیادی به دست بیاورم و خانوادهمان را از این فقر و فلاکت نشان بدهم. تنها هدفم در زندگی همین بود.» (زندگی شخصی هوانگ، دستمایه ساخت کاراکتر «سانگ وو» در فصل اول، دوست دوران کودکی گیهون بود که سرمایهگذاریهای ناموفقش او را مجبور کرد به بازی بپیوندد).
هوانگ در یکی از معتبرترین دانشگاههای کره یعنی دانشگاه ملی سئول پذیرفته شد، اما میگوید: «دانشجو که بودم، مدام ذهنم درگیر این موضوع بود که چرا باید هدفم در تمام عمر پول درآوردن باشد؟ علاقهام به یافتن شغل کارمندی خوب و کار روتین، کمتر شد و بیشتر به این موضوع علاقهمند شدم که چرا جهان به شدت بین افراد دارا و ندار تقسیم شده است؟ چرا علیرغم اینکه مادرم ساعتهای طولانی در مشاغل مختلف کار میکند، ما هنوز اینقدر فقیریم؟»
علاقه به سینما و فیلم، باعث شد هوانگ سال 2000 برای شرکت در مدرسه فیلم USC به ایالات متحده نقلمکان کند. با افکاری که داشت، شکاف طبقاتی و نژادی در آمریکا بیشتر به چشمش میآمد. خودش میگوید «در آمریکا وقتی به مناطق ثروتمند میرفتم همه چیز بکر بود؛ خانهها خوب و ساکنان نیز معمولاً سفیدپوست بودند، اما محلهای که در آن درس میخواندم، افراد بیخانمان زیادی بودند، دزدیهای زیادی صورت میگرفت و جمعیت اکثراً غیرسفیدپوست بودند. درست است که ما در کره شکاف طبقاتی اقتصادی داریم، اما تنوع نژادی نداریم. در لسآنجلس، تقریباً یک حصار بزرگ نامرئی بین این جمعیتهای مختلف وجود داشت.»
هوانگ بیجهت به سراغ این موضوع نرفته است: «این سریال شاید تا حدودی نقد سرمایهداری باشد، شاید بتوان گفت گیهون نماینده 90 درصد کل مردم است و آن 10 درصد ثروتمند واقعی را حذف میکند. او سعی دارد از ما بپرسد: آیا این دنیا برای ما 90 درصد عادلانه است؟ اگر نه، چه کسی این دنیا را ناعادلانه میکند و چه کسی از این بیعدالتی سود میبرد؟ میخواستم این نمایش را برای مردم بسازم که بفهمند دنیا ناعادلانه است و از خود بپرسند چرا و از کجا میتوانیم تغییرات را شروع کنیم؟ نمیخواهم بگویم دنیای سرمایهداری بهخودی خود بد است. من فقط میخواستم این سوال را مطرح کنم که چه کاری میتوانیم انجام دهیم تا سیستم خود را به یک سیستم عادلانه تر تغییر دهیم.»
هوانگ معتقد است که بزرگترین موفقیتش برای فصل دوم سریال، انتخاب بازیگران بوده و میگوید: «به غیر از لی جونگ جائه، لی بیونگهون و گونگ یو، در جذب ستارههای سینمای کره برای فصل اول ناموفق بودم. علتش این بود که پلتفرم نتفلیکس در کره چندان شناخته شده و محبوب نبود. ستارگان اصلی سینمای کره خیلی صریح به من گفتند چون قرار است سریال از پلتفرم نتفلیکس پخش شود، بازی نمیکنیم. بعد از موفقیت فصل اول، بازیگران سریال یکشبه به ستارههای بزرگ جهانی تبدیل شدند. همین باعث شده که برای فصل دوم دستم باز باشد و به هر بازیگر مطرحی از سینمای کره که پیشنهاد دادم، با اشتیاق قبول کرد در سریالم بازی کند.»
گروه جدیدی که در فصل دوم سریال «بازی مرکب» حضور دارند، برخی از محبوبترین ستارگان سینمای درام و نیز ستارگان موسیقی پاپ در کره هستند که حضور آنها میتواند باعث شود خیل عظیم طرفدارانشان، فصل دوم را دنبال کنند. یکی از آنها جو یو-ری (Jo Yu-ri) ستاره موسیقی پاپ گروه دختران آیزد وان (Iz*One) در کره است که پس از چهار دور تست، بالاخره توانسته نقشی در این سریال به دست آورد. جو میگوید: «بازیگران مشهور زیادی در فصل دو حضور دارند و به همین دلیل هنگام شروع، خیلی عصبی و بیاعتمادبهنفس بودم. بازی کردن کنار بهترین بازیگران سینمای کره، برایم ترسناک بود. با این حال و با کمک کارگردان توانستم از پس کار بر بیایم.»
هوانگ در مورد تعداد زیاد جوانها در فصل دوم میگوید: «ما در فصل اول آنقدر جوان در بازی نداشتیم، زیرا اولین بار که روی فیلمنامه کار میکردم، دلیلی وجود نداشت که نسل جوان تا این حد بدهکار و ناامید باشد. با این حال در طول همهگیری کرونا، شور و شوق عظیم به ارزهای دیجیتال باعث شد بسیاری از جوانان بدهیهای سنگین بالا بیاورند و برای جبران آن، هرکاری انجام دهند. بخاطر همین در فصل دوم، موضوع رمزارز و بدهی سنگین را هم چاشنی ماجرا کردهام.»
چرا بازی مرکب؟
نام صحیح سریال، «بازی ماهیمرکب» است. ماهیمرکب (Squid)، موجودی دریایی از شاخه نرمتنان و رده سرپایان است که بدنی کشیده و ده پا دارد. این موجودِ شبیه هشتپا با قابلیت تغییر رنگ و بافت بدن، از شکارچیان ماهر است و توانایی بالایی در استتار خود دارد. ماهیمرکبها در اقیانوسهای سراسر جهان زندگی میکنند و از نظر اندازه و شکل بسیار متنوع هستند. برخی از گونههای ماهی مرکب بسیار بزرگ و برخی دیگر بسیار کوچک هستند. تحقیقات اخیر نشان میدهد که ماهیمرکبها، بسیار باهوشتر از آن هستند که دانشمندان تصور میکنند. هوش برخی از آنها در حد سگهای خانگی بالاست.
اما چرا نام این گونه عجیب ماهی برای سریال محبوب کرهای «بازی ماهیمرکب» انتخاب شده است؟ چند دلیل اصلی برای این انتخاب وجود دارد. نخست آنکه این نام به یک بازی کودکانه کرهای اشاره دارد که زمین بازی آن به شکل یک ماهی مرکب است. این بازی در فرهنگ کرهای بسیار شناخته شده و نمادی از رقابت و دوران کودکی است.
دومین دلیل این است که شکل ماهیمرکب با شاخکهای زیاد، نمادی از رقابت شدید و تلاش برای بقا است. در سریال، شرکتکنندگان برای بقا در بازیهای مرگبار با هم رقابت میکنند و این شباهت به شکل ماهیمرکب، مفهوم را به خوبی منتقل میکند. قابلیت تغییر رنگ و بافت بدن ماهیمرکب، استعارهای از تلاش شخصیتهای سریال برای پنهان کردن هویت واقعی خود و تطبیق با شرایط سخت بازی است.
چرا باید دید؟
اگر سریال «بازی مرکب» را ندیدهاید، حتماً در فیلمنت آن را ببینید. «بازی مرکب» بیننده را به سفری هیجانانگیز و تکاندهنده میبرد. این سریال با داستانی جذاب، بازیگری درخشان و صحنههایی خیرهکننده، شما را میخکوب خواهد کرد. در پایان فصل اول، بازیکن شماره 456 زنده ماند. در پایان فصل دوم، چه کسی زنده میماند؟
-
دوشنبه ۲۴ دي ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۹:۳۴
-
۵ بازديد
-
-
آریا جوان
لینک کوتاه:
https://www.aryajavan.ir/Fa/News/1440094/