6 سکانس از بدعهدی یانکیها
نگاه سیاسی
بزرگنمايي:
آریا جوان - خراسان / در عرصه سیاست بینالملل، برخی از پروندههای دیپلماتیک به مثابه آینهای از تاریخ روابط قدرتها، نهتنها نمودی از استراتژیها و تاکتیکهای طرفین هستند، بلکه نشاندهنده شاکله اصلی مناسبات و روان شناسی دولتهای درگیر محسوب میشوند. روابط ایران و آمریکا، بهویژه در چهار دهه پس از انقلاب اسلامی، نمونهای برجسته از چنین رابطهای است؛ پر از تلاشهای نافرجام، سوءتفاهمهای عمدی و دیالوگهایی که بیشتر به مونولوگهایی از پیش طراحیشده شباهت داشتهاند. از مذاکرات برای آزادی کارمندان سفارت آمریکا در ایران تا برجام و پس از آن، هر مقطع از این مذاکرات را میتوان پازلی در یک تصویر بزرگتر دانست: تصویری از بیاعتمادی ساختاری که هر بار، فارغ از ترکیب دولتها و بازیگران، به سرنوشتی کموبیش مشابه ختم شده است.
آزادی کارمندان سفارت؛ (1980-1981)
1979، سفارت آمریکا در تهران، نماد حضور دیپلماتیک و البته استخوانی در گلوی انقلابیونی که سالها با خاطرات مداخله 28 مرداد و کودتای سیا زیسته بودند، تسخیر شد. زندانی کردن کارمندان سفارت آمریکا که نقش جاسوس برای دولت ایالات متحده را داشتند، چهرهای بیسابقه از خصومت میان ایران و آمریکا را بر جهان نمایاند. واشنگتن که این اقدام را چالشی اساسی برای حیثیت جهانی خود میدانست، در ابتدا آمریکا با فشارهای دیپلماتیک و بدون پاسخگویی به برنامه های ضد امنیتی کارمندان خود سعی کرد با چهره ای دیپلماتیک مسئله را حل کند، اما با ناکامی تلاشهای اولیه، تحریمهای گسترده اقتصادی علیه ایران اعمال کرد و در اقدامی نافرجام، عملیات نظامی «پنجه عقاب» را برای آزادسازی گروگانها ترتیب داد. در نهایت، پس از یک سال مذاکرات پیچیده، توافق الجزایر در ژانویه 1981 به امضا رسید که براساس آن ایران متعهد به آزادی گروگانها شد و آمریکا وعده داد که داراییهای بلوکهشده ایران را آزاد کند و در امور داخلی ایران مداخله نکند. اما برخلاف این تعهد، بخش قابل توجهی از داراییهای ایران هیچگاه بهطور کامل آزاد نشد و آمریکا مسیر فشار و تحریم را همچنان ادامه داد. این تجربه نخستین نشانه را برای جمهوری اسلامی فرستاد که واشنگتن حتی در توافقاتی که مستقیماً در آن منافع دارد، الزامی برای اجرای کامل آن احساس نمیکند.
ماجرای مکفارلین؛ (1986)
بازار ![]()
دهه 1980، خاورمیانه تحت تاثیر جنگ ایران و عراق، تحولات بیسابقهای را تجربه میکرد. با آن که واشنگتن بهصورت علنی از صدام حمایت میکرد، پرونده «ایران-کنترا» نشان داد که در پشت پرده، آمریکا در تلاش بود تا از طریق فروش تسلیحات به ایران، امتیازاتی را در قالب آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان بهدست آورد. رابرت مکفارلین، مشاور امنیت ملی دولت ریگان، در 1986 بهطور محرمانه به تهران سفر کرد تا مذاکراتی را با مقامات ایرانی انجام دهد. ایران قرار بود با استفاده از نفوذ خود بر گروههای لبنانی، زمینه آزادی گروگانهای آمریکایی را فراهم کند و در ازای آن، واشنگتن تسلیحات نظامی به ایران بفروشد. اما زمانی که این معامله افشا شد، آمریکا نهتنها از تعهدات خود عقبنشینی کرد، بلکه ایران را به بدعهدی متهم کرد و فشارها را افزایش داد. این تجربه نشان داد که حتی مذاکرات محرمانه نیز در چهارچوبی از سوءظن و تاکتیکهای یکسویه پیش میروند و بهمحض تغییر شرایط، آمریکا آماده است تا مسیر خود را تغییر دهد.
همکاری در افغانستان؛ (2001)
پس از حملات 11 سپتامبر، ایران یکی از اولین کشورهایی بود که بهطور غیررسمی، با ارائه اطلاعات مهم درباره طالبان و القاعده، به آمریکا برای سرنگونی حکومت طالبان کمک کرد. تهران حتی در اجلاس «بن» که برای تعیین دولت جدید افغانستان برگزار شد، نقش فعالی ایفا کرد. اما زمانی که انتظار میرفت این همکاری به بهبود روابط دوجانبه منجر شود، جرج بوش در ژانویه 2002 ایران را در کنار کره شمالی و عراق، به عنوان «محور شرارت» معرفی کرد. این اقدام نشان داد که سیاست واشنگتن صرفاً بر مبنای منافع لحظهای استوار است و حتی همکاری مستقیم ایران نیز قادر نیست تغییری در استراتژی تقابلی آمریکا ایجاد کند.
مذاکرات عراق (2007)
پس از سقوط صدام حسین، آمریکا که عراق را به هرجومرج کشانده بود، دریافت که بدون همکاری ایران، ایجاد ثبات در این کشور غیرممکن خواهد بود. ایران در مذاکرات 2007 تعهد داد که به امنیت عراق کمک کند، اما واشنگتن حاضر نشد نقش منطقهای ایران را به رسمیت بشناسد. در نهایت، این مذاکرات نیز به نتیجهای ملموس نرسید و بیشتر نشاندهنده بیاعتمادی عمیق میان دو کشور بود.
برجام؛ توافقی که دوام نداشت (2015)
برجام یکی از معدود توافقاتی بود که بر پایه مذاکرات طولانی و فنی میان ایران و قدرتهای جهانی شکل گرفت. ایران پذیرفت که سطح غنیسازی اورانیوم خود را کاهش دهد، تعداد سانتریفیوژهای فعال را محدود کند، نظارتهای سختگیرانه آژانس بینالمللی انرژی اتمی را بپذیرد و عملاً برنامه هستهای خود را از سطح راهبردی به یک فعالیت صرفاً تحقیقاتی تنزل دهد. در مقابل، آمریکا و کشورهای اروپایی متعهد شدند که تحریمهای اقتصادی مرتبط با برنامه هستهای ایران را لغو کنند.
اما از همان ابتدا، آمریکا با تأخیر در اجرای تعهدات، عدم ارائه تضمینهای عملی برای تعاملات بانکی و ایجاد موانع حقوقی و مالی، سعی کرد مسیر بهرهبرداری اقتصادی ایران از توافق را تضعیف کند. با وجود اجرای تعهدات از سوی ایران، آمریکا از طریق فشارهای غیرمستقیم بر بانکها و شرکتهای بزرگ بینالمللی، تلاش کرد که منافع اقتصادی ایران را به حداقل برساند. حتی در دورهای که آمریکا بهصورت رسمی عضو توافق بود، تحریمهای جدیدی تحت عناوین مختلف از جمله «حقوق بشر» و «برنامه موشکی» بر ایران اعمال شد تا عملاً فضای اقتصادی ایران تحت فشار باقی بماند. سرانجام در سال 2018، دولت ترامپ بدون ارائه هیچ دلیل فنی یا حقوقی موجه، از توافق خارج شد و تمامی تحریمهای پیشین را مجدد اعمال کرد.
مذاکرات 2023؛ بازی با اهرمهای اقتصادی
در سال 2023، ایران و آمریکا مذاکراتی غیرمستقیم برای تبادل زندانیان و آزادسازی 6 میلیارد دلار از داراییهای مسدودشده ایران در کره جنوبی انجام دادند. اما واشنگتن، طبق روال گذشته، مانع از دسترسی کامل ایران به این منابع مالی شد. این بدعهدی، آخرین نمونه از یک الگوی تکراری در تاریخ مذاکرات دو کشور بود.
آیا مذاکره با آمریکا ثمربخش است؟
مرور این مذاکرات نشان میدهد که آمریکا هرگز ارادهای واقعی برای حلوفصل تنشها با ایران نداشته و در عوض، از مذاکرات به عنوان ابزاری برای مدیریت بحرانهای مقطعی استفاده کرده است. از توافق الجزایر تا برجام، الگوی سیاست واشنگتن ثابت بوده است: وعده، توافق، بدعهدی. بدون ارائه تضمینهای واقعی و قابل اجرا، هیچ مذاکرهای با آمریکا نمیتواند دستاوردی پایدار داشته باشد. تاریخ مذاکرات ایران و آمریکا، بیش از آن که داستانی از دیپلماسی موفق باشد، روایتی از سوءظن و عهدشکنی مکرر است. ایران همواره نشان داده که برای مذاکره آماده است و دیپلماسی را بهعنوان ابزاری مشروع و ضروری برای تامین منافع ملی میداند. با این حال، تجربه تاریخی ثابت کرده که واشنگتن، به تعهدات خود پایبند نیست.
خبرنگار: جعفر یوسفی
-
سه شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۶:۱۱
-
۶ بازديد
-

-
آریا جوان
لینک کوتاه:
https://www.aryajavan.ir/Fa/News/1471747/