خطابهای برای بازتعریف امید/ روایت خبرنگار آخرین خبر از دیدار نوروزی با رهبر انقلاب
نگاه سیاسی
بزرگنمايي:
آریا جوان - آخرین خبر /بارانِ خفیفی آرام بر شانههای شهر نشسته بود؛ گویی قطرات باران هم دوست داشتند روی شانههای مردم وارد حسینیه امام خمینی شوند. رمضان و نوروز حال تازهای به فضای حسینیه داده بود. وارد حسینیه که میشوی سکوتی نه از جنس خاموشی، که از سنخ انتظار شکل گرفته بود. انتظاری که در آغاز بهار، چهرههایی خسته از یک سال سخت را گرد هم میآورد تا در سایهی کلمات رهبری، ورق بر صفحات تقویم درونیاش زند و از لابهلای لحظهها، خوشهای از امید برای فرداها بچیند.
از نخستین ساعات صبح، صفهایی طولانی در برابر درهای حسینیه شکل گرفته بود. مردمی آمده بودند که در نگاهشان، شور بود و شعور؛ ترکیبی از احساسات دینی و دغدغهمندیهای ملی.
مسئولان نظام نیز یکییکی قدم در حسینیه گذاشتند. لبخندها رد و بدل میشد، تبریکها گفته میشد، اما در پشت این رسمهای نوروزی، میشد خستگی یک سال طاقتفرسا را بهوضوح دید. سالی که با بحرانها و تلخیهایش، شاید بیش از هر مقطع دیگر، روان جامعه را به لرزه انداخت.
بازار ![]()
چشمها دوخته شده بود به سکویی که قرار بود صدایی که همیشه، معمار امید و آرامش برای کشور بوده است، از آن برخیزد.
با ورود رهبر انقلاب، حسینیه جان گرفت. جمعیت برخاست. آنچه سخنرانی نوروزی امسال را متفاوت میکرد، بستر تاریخی آن بود. سالی از جنس دهه شصت، همان دههای که انقلاب، ستارههای خود را یکییکی بدرقه کرد اما از دل آن فقدانها، افق پیروزی طلوع کرد.
رهبر انقلاب، از دست دادن چهرههایی مثل چمران، باکری، خرازی و نامهای ماندگار دیگر را یادآوری کردند، نه برای نوستالژی، بلکه برای یادآوری مسیر سختی که تجربه کردیم و هزینههایی که دادیم ولی در نهایت پیروز شدیم. این بخش از سخنرانی، نه صرفاً بازگویی خاطرات، بلکه احیای حافظهی ایستادگی و مقاومت بود. پیامی واضحی داشت: اگر آنروز با آن همه هزینه، پیروز شدیم، امروز نیز در میانهی تلاطمهای سخت، میتوانیم افق را ببینیم و پیش برویم.
رهبر انقلاب از سختی نگفت تا ناامید کند، بلکه از مرارتها گفت تا بذر معنای ایستادگی را در ذهنها بنشاند. و در کنار آن، امید را هنرمندانه تزریق کرد که نه به توهم نزدیک شود، نه به سادهانگاری. این، امیدی ریشهدار در عقلانیت، تجربهی تاریخی و منطق مقاومت بود.
در بخش مهمی از سخنرانی، رهبر انقلاب به نقاط قوت پنهان مانده در لایههای ملت اشاره کردند. سرمایههایی که گاه خود ملت از آن غافل است، اما دشمن به خوبی آن را شناخته و برای انکار آن در ذهن ایرانی، لشکر کشیده است. رهبری با لحنی آرام گفتند بهتر است خودمان هم خودمان را بشناسیم.
و این جمله، در نگاه من، بیش از یک هشدار ساده، نقشهی راهی برای بقا در جنگ شناختی است؛ جنگی که در آن، تحریف و خودکمبینی، دو بال فروپاشی ملیاند. اگر دشمن بخواهد ما را شکست دهد، نه در میدان نبرد نظامی، بلکه در میدان شناخت و تصویر از خود، ما را هدف میگیرد.
در ادامه، نوبت به صحنهی سیاست بینالملل رسید. در حالی که دشمن، در دوگانگی «نامه خصوصی» و «تهدیدات علنی»، تلاش دارد چهرهای متکثر از خود بسازد، رهبر انقلاب شفاف و بیتعارف پاسخ دادند:
«اگر خباثتی نسبت به ملّت ایران انجام بدهند، سیلی سخت خواهند خورد.» این عبارت، صرفاً اعلام موضع نبود، سخنی بود از موضع عقلانیت مقتدر، که هم مخاطب بیرونی را خطاب قرار میداد، و هم مخاطب درون را آرام میکرد.
اما شاید اوج این سخنرانی، آنجا بود که رهبری دست مخاطب را گرفت و از دالان تاریخ عبور داد و با روایتی لطیف از ماجرای حضرت موسی و فرعون، وسیله پنهان مردم در مقابل فرعون را که امروز ملت ایران هم به آن مسلح است یادآوری کردند. دعای یک ملت، طوفان شد و قدرت طاغوت فرعون را درهم شکست. این روایت، نه فقط مرور تاریخ بود، بلکه نسخهای از جنس ایمان سیاسی بود که آرامشی برخاسته از یقین را همراه داشت.
آری، هر که از حسینیه امام خمینی بیرون میآمد، کوهی از امید را بر دوش میبرد؛ نه امیدی سادهدلانه، بلکه امیدی که پشت آن، تجربهی ملت، درایت رهبری و منطق ایستادگی قرار داشت.
🖋جعفر یوسفی
-
شنبه ۲ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۷:۴۱:۴۸
-
۸ بازديد
-

-
آریا جوان
لینک کوتاه:
https://www.aryajavan.ir/Fa/News/1473448/