حکایت حکم قاضی باهوش/ داستان همسایهای که فقط ضرر میرساند
خواندنی
بزرگنمايي:
آریا جوان - روزی و روزگاری یک دهقان و یک شکارچی با هم همسایه بودند. شکارچی داستان ما، یک سگ داشت که همیشه از خانه اش فرار میکرد و به مزرعه دهقان میرفت و ضرر و زیان زیادی به دهقان وارد میکرد....
هر بار دهقان به نزد شکارچی میرفت و شکایت میکرد. شکارچی هم طبق عادت همیشگی عذرخواهی میکرد و قول میداد که دیگر این اتفاق تکرار نشود.
اما باز هم این اتفاق افتاد و دهقان از آنجایی که خیلی خسته شده بود؛ نزد قاضی رفت تا از طریق قانون اقدام کند و تمام داستان را برای قاضی تعریف کرد.
بیشتر بدانید: حکایت نصحیت خرکی/ نونت نبود، آبت نبود، نصیحت کردنت چی بود؟
حکایت حکم قاضی باهوش
قاضی که از قضا مردی با خرد بود به دهقان گفت؛ من می توانم با یک حکم همسایه تو را محکوم کنم و تمام خسارت را از او بگیرم و به تو بدهم. اما این کار دو جنبه منفی دارد.
نکته منفی اول این است که بدون شک باز هم این اتفاق رخ میدهد و نمیتوانی جلوی آن را بگیری و هربار باید بیایی و شکایت کنی. نکته دوم این است که همسایه ات با تو بد شده و حالا یک دشمن در نزدیکی خود داری.
آیا می خواهی طوری زندگی کنی که همیشه یک دشمن در کنارت باشد؟
اما من یک راه دیگری را به تو پیشنهاد میدهم که با این کار نه تنها جلوی خسارت های بعدی را میگیری، بلکه دیگر همسایه ات با تو دشمن نخواهد شد.
دهقان گفت اگر چنین راه حلی داری من قبول میکنم.
اما دهقان پس از شنیدن این راه حل عصبانی شد و گفت: من تا به امروز کلی خسارت دیدهام و باز هم از من میخواهی این کار را انجام بدهم؟
قاضی گفت اگر می خواهی مشکلت برای همیشه حل شود؛ بهتر است راه حل من را اجرا کنی.

دهقان حرف قاضی را قبول کرد. به مزرعه رفت و دو تا از زیباترین برههایش را برداشت و به نزد شکارچی رفت. وقتی شکارچی دهقان را دید با قیافه عصبانی گفت: «سگ من دیگر چکار کرده؟»
دهقان گفت: من آمدم از تو تشکر کنم که لطف کردید جلوی سگت را گرفتی تا به مزرعه من خسارت وارد نکند. برای همین من دو تا بره به عنوان هدیه برای شما آورده ام.
شکارچی چهره اش خوشحال شد و شروع به خنده کرد و گفت: نه شما ببخشید که سگ من به مزرعه شما آمده و خسارت زده است.
دهقان خداحافظی کرد و وقتی داشت به مزرعه خود برمیگشت صدای شادی فرزندان شکارچی را می شنید که بابت هدیه خوشحال شده بودند.
دهقان روز بعد دید شکارچی یک خانه کوچکی برای سگش درست کرده که دیگر نتواند به مزرعه دهقان برود. چند روز بعد شکارچی به خانه دهقان آمد و دو تا بز کوهی که شکار کرده بود را به دهقان هدیه داد.
-
سه شنبه ۱۲ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۶:۴۴:۲۹
-
۱۱ بازديد
-

-
آریا جوان
لینک کوتاه:
https://www.aryajavan.ir/Fa/News/1477144/