آریا جوان - جام جم / دنیا برایمان در همان نقطهای که هستیم، میایستد؛ همان نقطهای که برای آخرینبار با عزیز ازدسترفتهمان حرف زدیم، بغلش کردیم، دستش را گرفتیم یا با او قدم زدیم. همهچیز محدود به او و زمانهای با او بودن میشود و دنیا برایمان تمام شده بهنظر میرسد و با وجود اینکه ما نای ایستادن و ادامه دادن نداریم، دنیا نمیایستد و همچنان جریان دارد. فردی که عزیزی را از دست داده، چطور میتواند با این جریان ادامهدار زندگی همراه شود؟
چیزی که فراوان است، پیشنهادات کاربردی و توصیههای روانشناسانه برای فرد عزادار و راهکارهایی متفاوت برای سپری کردن دوره سوگواری او. البته که در این میان، از دست دادن مادر برای فرد یا خواهر برای فرد دیگری متفاوت است؛ حتی گاهی نوع عزاداری و سوگواری یک پدر و مادر نسبت به فوت (خدای نکرده) فرزندشان یکسان نخواهد بود و هرکسی با توجه به روحیات و درونیات، حالات متفاوتی را تجربه خواهد کرد اما تجربه افرادی که در چنین موقعیتهایی قرار گرفتهاند، نشان میدهد که مرگ در هر جایگاه و نسبتی، آنقدر پدیده غریبی است که علمهای زمینی و روانشناسانه از پس بهبود حال فرد عزادار برنمیآیند؛ در این میان آنچه میتواند تسکینی واقعی برای فرد سوگوار باشد، پناه بردن به معنویات و کمک خواستن از خدایی است که مرگ جز با خواست و اراده او اتفاق نمیافتد و تنها خودش است که میتواند درمان چنین دردی باشد.
پناه میبرم به خدا
مرگ پدیده عجیبی است! کسی که تا دیروز در این دنیا بوده، حالا دیگر وجود ندارد؛ جسمش دور از ما و در وضعیتی است که فکر کردن به آن هم حال ما را بد میکند. چنین وضعیت غیرقابلتحملی را هیچکس و هیچچیز، جز خدایی که همیشه در وقت سختی به او پناه بردهایم، نمیتواند برایمان قابل تحمل کند؛ خدایی که باور داریم که برگ از درخت نخواهد افتاد، اگر خدا نخواهد: «شاید اگر عمیقا و قلبا باور داشته باشیم که الخیر فی ما وقع و خیالمان جمع باشد که آنقدر اتفاقی که افتاده، بهترین و مناسبتترین بوده است، آنوقت دیگر راحتتر با خواست خدایی که از مادر برایمان مهربانتر است، کنار بیاییم.» این را حجتالاسلام علی سرلک، کارشناس و محقق دینی میگوید که معتقد است پذیرش چنین اتفاق سخت و عظیم و تلخی، تنها زمانی ممکن میشود که ایمان داشته باشیم که پروردگار برای بندههایش جز خیر و صلاح نمیخواهد.برای همین است که خواندن قرآن، تنها راه تسلی فرد عزادار است؛ که بداند خداچه گفته وچه وعدههایی داده است:«وهیچکس جز به فرمان خدا نخواهد مُرد، که اجل هرکس در لوح قضای الهی، به وقت معین ثبت است.» مگر میشود کسی این عبارت در آیه 145 سوره آلعمران را بخواند و آرام نگیرد؟ که مطمئن نشود که زمان مرگ هرکس وچگونگی مرگ او،ازپیش از اینها تعیین شده است و کسی نمیتواند مانعش شود؟ آنوقت است که دیگر هر ایکاش و اگری از ما دور میشود. ایکاش زودتر او را به بیمارستان برده بودم! اگر به فلان سفر نمیرفت چنین اتفاقی نمیافتد و جملاتی شبیه به این، فقط میتواند غم فرد را بیش از گذشته کند وگرنه هیچکدام معنای واقعی ندارند. پس خودتان را با این جملات و این افسوسها اذیت نکنید وصرفا بابت دلتنگیتان غمگین باشید؛ دلتنگیهایی که آن هم با کمک خواستن از پروردگار وصبر خواستن از او، روز به روز، آرامتر خواهد شد. فراموش نکنید که امام محمدباقر(ع) در معانیالاخبار فرموده است: «مرگ همان خواب است که هر شب به سراغ شما میآید الا آنکه زمانش طولانی و بیداری آن در روز قیامت خواهد بود.»
دلتنگیهایی که تمامی ندارد...
دلتنگی، بدیهیترین، طبیعیترین و ادامهدارترین احساسی است که فرد عزادار تجربه میکند؛ دلتنگیهایی که تمامی ندارد! گاهی سر صبح، درست همان موقع که چشمهایش را باز میکند و روز برایش آغاز میشود، گلویش را میگیرد و به این فکر میکند که یعنی بدون عزیز ازدست رفتهام، زندگی هنوز ادامه دارد؟ من چطور آن را ادامه بدهم؟ گاهی هم در دل شب به سراغش میرود که من چطور امروز را بدون او سر کردم و هنوز نفس میکشم؟ گاهی در اوج خوشی، جایی در دل طبیعت، در وقت سفر به نقطهای بکر و دلنشین، ناگهان احساس میکنی که تو اینجایی و عزیزت کجاست؟ دلتنگیهایی که در وقت خاطرههای خوش مشترک به سراغ فرد میآید که جای خود دارد؛ این فکر که این صندلی که من روی آن نشستهام، روزی دونفره روی آن نشسته بودیم. این غذایی که میخورم، غذای مورد علاقه او بود و چقدر این رنگ را، این فصل را و این هوا را دوست داشت. بیرحمانهترین پاسخ به چنین حال و احوالی، میتواند جمله «چارهای نیست؛ زندگی ادامه دارد.» باشد؛ جملهای که شاید بیرحمانه اما واقعیت است و فرد عزادار، با همه قلب شکستهاش باید آن را بپذیرد؛ بپذیرد که نوع معاشرت او و عزیز ازدسترفتهاش از حالا به بعد بهگونه دیگر است. باید در خلوت و تنهاییاش با او حرف بزند، از روزش و احساساتش بگوید. باید یک نشان یا یک المان را همیشه با خود به همراه داشته باشد که احساس همراهی عزیزش در هر لحظه را به او بدهد. باید بتواند که به هر طریقی که فکر میکند، او را خوشحال کند: «درباره او با کسی حرف بزند، برایش خیرات بدهد و قرآن بخواند، کارهایی را که دوست داشته است انجام بدهد و عکس و فیلمهایش را مدام مرور کند.» حاجآقا سرلک از تاثیر خیرات بر حال خوب عزیز ازدست رفته میگوید؛ خیراتی که بهترین نوعش کمک کردن و دست گرفتن خویشاوندان آبرودار است: «اگر قصد خیرات دارید، راه دور نروید؛ چرا که بهترین نوعش، بازکردن گرهای از مشکلات آشنا و فامیل و خانواده است.» عملی که براساس روایات، خیرات کثیری برای فرد در دنیا باقی به همراه خواهد داشت. چنین رفتارهایی باعث میشود که در آخر شب، این احساس بر فرد عزادار غلبه کند که امروز چقدر «عزیزم» در زندگیام پررنگ بود و حضور داشت.
نویسنده: نرگس خانعلیزاده