آریا جوان - خبرآنلاین / شرح حدیثی برای فکر و فرهنگ برگزیده از درسهای آیت الله آقا مجتبی تهرانی روایتی در کتاب – بحار جلد 75 صفحه 204 آمده است که (امام صادق علیه السلام ) میفرمایند:
یَا بُنَیَّ مَنْ قَنَعَ بِمَا قُسِمَ لَهُ اسْتَغْنَی وَ مَنْ مَدَّ عَیْنَیْهِ إِلَی مَا فِی یَدِ غَیْرِهِ مَاتَ فَقِیراً وَ مَنْ لَمْ یَرْضَ بِمَا قُسِمَ لَهُ اتَّهَمَ اللَّهَ فِی قَضَائِهِ وَ مَنِ اسْتَصْغَرَ زَلَّهَ غَیْرِهِ اسْتَعْظَمَ زَلَّهَ نَفْسِهِ وَ مَنِ اسْتَصْغَرَ زَلَّهَ نَفْسِهِ اسْتَعْظَمَ زَلَّهَ غَیْرِهِ
ای پسرم! هر کس که به آن چه قسمت او شده است، قناعت کند؛ بی نیاز است. و هر کس که چشمش را به آن چه که در دست مردم است بدوزد، فقیر میمیرد. اگر کسی خطای دیگران در نظرش کوچک و ناچیز بیاید، لغزش خودش را کوچک و ناچیز ببیند، لغزش دیگران در نظر او بزرگ میکند
شرح این حدیث را بر اساس درسهای آیت الله آقامجتبی تهرانی در زیر بخوانید:
اَعُوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ. بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ
در یک روایتی است، نقل شده البته راویاش را نمیگویند کی است، من ندیدم. از اصحاب امام صادق علیه السلام است، میگوید: من رفتم وارد شدم بر حضرت، دیدم حضرت نشستند، فرزندشان موسی بن جعفر صلوات الله علیه به اصطلاح، پیشاروی پدر نشسته است و دارد امامصادق علیه السّلام، او را نصیحتش میکند. به قول ما. پدر، پسر را داشت نصیحت میکرد. حالا من نمیخواهم؛ چیزهای قبلیاش را من، اینها را همه را حذف کردم . بعد میگوید: این جملاتی که من توانستم حفظش بکنم، این است. معلوم میشود، مفصّل بوده فرمایشات حضرت، به این مقدارش را این صحابی توانسته حفظ بکند. این سفارشاتی را که پدر به پسر میکرده است. حالا، این جملات را قبل از این که شروع کنم، به قول ما مقدّماتی را بگویم. و آن این است که،
انسان در زندگی دنیایاش همهاش دنبال آرامش روحی است، واقعاً هم همینجوری است. نیست اینجور؟ هان! هرچی هم این در و آن در میزند، برای خاطر این است که برای خودش آرامش درست کند، هیچ وقت نمیخواهد به اینکه درونش را بهم بریزد بلکه میخواهد آن را آرامش بکند؛ حتّی آنها که دنبال پول میدوند، خیال میکنند آن آرامش میآورد برایشان. هرکسی این جور است.
میگوید: حضرت جمله اوّل را که این حفظ کرده بود، گفت دیدم که رو کرد به پسرش گفت:
«یَا بُنَیَّ» ای پسرم! «مَنْ قَنَعَ بِمَا قُسِمَ لَهُ اسْتَغْنَی» اگر کسی قناعت کند، بسنده کند به آن چه را که به اصطلاح ما، از نظر مسیر عادی شرعی معمولی به اصطلاح ما، به دستش رسیده، این آرامش روحی پیدا میکند. از این راه آرامش پیدا میشود. استغنا، این دیگر خودش را بینیاز میبیند، این در بزن، آن در بزن؛ میفهمی چه میخواهم بگویم؟! استغنا معنایش این است دیگر، هان!؟ احتیاج به هیچ کس ندارم من، راحت است. مشکل چیه؟ روح راحت است، آرام شده.«مَنْ قَنَعَ بِمَا قُسِمَ لَهُ اسْتَغْنَی.»
امّا در مقابلش«مَنْ مَدَّ عَیْنَیْهِ إِلَی مَا فِی یَدِ غَیْرِهِ» اگر کسی چشمش را بدوزد به آن چه را که دیگری در دستش دارد، این «مَاتَ فَقِیراً» تا آن به قول ما، چونه آخر را که میخواهد بیندازد؛ احساس کمبود میکند و ناراحت است روحاش. فهمیدی، نگاه کردن به آن چه را که دیگران دارند، آرامشات را میگیرد؛ فهمیدی؟ همان است که بیچارهات میکند. این جمله به اصطلاح دوّم. چهار تا جملهاش را این حفظ کرده بود. چهار، پنج تایش را
سوّم: «مَنْ لَمْ یَرْضَ بِمَا قُسِمَ لَهُ»؛ اگر کسی راضی نشد به آن چه را که خدا، روزی او کرده است. درست است یا نه؟ این را بدان! «اتَّهَمَ اللَّهَ فِی قَضَائِهِ»؛ این نعوذبالله، خدا را داره متّهم میکند، در آن برنامهریزی که برای مخلوقش کرده از نظر رزق و روزی، نعوذبالله، من حالا نمیتوانم بگویم، ما یک کسی را بخواهیم متّهم بکنیم در یک کاری، که این کرده، میگوییم: نفهمیده این. دیگر من چه بگویم، راجع به خودمان، نمیگوییم ما؟ هان!؟ حالیاش نمیشود. رسیدید شما به عرض من؟ او وضع من را نمیداند، مثلاً اتّهام به جهل، نادانی، «اتَّهَمَ اللَّهَ فِی قَضَائِهِ»؛ نعوذبالله، شد؟! خیال نکنی ها! تو خیال کردی به این که، بله، همین که تو، تو دلی داری، هیچی! به زبانت باید بگویی، به لفظ بیاری، نه! رضایت، مال دل است. همین که در دلت راضی نیستی به آن چه را که خدا داده است، همین عدم رضایت تو، این است که به خدا داری تهمت میزنی. نگاه کنید! تو دلی را گفته،ها. به زبانی نگفته،ها، همین.«مَنْ لَمْ یَرْضَ بِمَا قُسِمَ لَهُ اتَّهَمَ اللَّهَ فِی قَضَائِهِ» شد!؟ این دارد خدا را متّهم میکند. همین عدم رضایت، هیچی دیگر هم نیست، به زبان هم نیاورده.
«وَ مَنِ اسْتَصْغَرَ زَلَّهَ غَیْرِهِ اسْتَعْظَمَ زَلَّهَ نَفْسِهِ» اگر کسی لغزش دیگران را کوچک و حقیر در نظرش جلوه کند، این ذلّت و لغزش خودش، بزرگ در نظرش جلوه میکند، «وَ مَنِ اسْتَصْغَرَ زَلَّهَ نَفْسِهِ اسْتَعْظَمَ زَلَّهَ غَیْرِه»؛ عکسش، اگر لغزش خودش در نظرش کوچک جلوه کند، لغزش دیگران در نظرش بزرگ جلوه میکند. این دو تا جمله متصّل است به هم. میفهمی یعنی چی؟ و او این است به این که اگر انسان، لغزش دیگران در نظرش کوچک و مال خودش بزرگ باشد، این نقش سازندگی دارد برای انسان. یعنی چی؟ مقیّد میشود به این که دیگر، هان!؟ این کار را نکند. فهمیدی چه میگویم؟! خودش، بزرگ وقتی جلوه کرد،خطا بزرگ جلوه کرده، در صدد میشود خودش را اصلاح کند؛ امّا اگر عکس شد، خطای خودش کوچک، دیگران گنده؛ شد؟ نقش چی؟ تخریبی دارد برای انسان، میفهمی؟ هیچ وقت این آدم بشو نیست.
http://www.javanannews.ir/fa/News/1414586/گوناگون--برای-کسانی-که-می-خواهند-آرامش-روحی-پیدا-کنند