زندگی بزرگان/ مشی کریمانه با مخالفان
خواندنی
بزرگنمايي:
آریا جوان - آخرین خبر / آقای آسید علی نوری - نقل میکرد: من رفیقی داشتم که از اصحاب مرحوم آسید محمد کاظم یزدی بود. گویا او آدم فاضلی هم بوده است.
🔸 رفیق ما مقروض شد و خدمت آقای آقا سیّد محمّد کاظم رفت و عرض کرد که الآن من در مضیقهام. آسید محمد کاظم هم مبلغ ناچیزی به او داد.
🔹 من به رفیقم گفتم، برویم خدمت مرحوم آخوند. او گفت: چگونه برویم؟ روابط ما خیلی تیره است. در این شرایط پیش آخوند رفتن مناسب نیست، من گفتم: نه، برویم.
🔸 رفتیم. شب بود. من به آخوند مطرح کردم که ایشان مقروض شدهاند و مناسب دیدیم خدمت شما بیاییم و عرض کنیم. مرحوم آخوند گفت: متأسفانه شما موقعی مراجعه کردید که مبلغ معتنابهی در اختیار ندارم، بروم ببینم اگر چیزی هست، تقدیم کنم. مرحوم آخوند رفت و دستمالی برداشت و چیزهایی هم از جیبش درآورد و در آن گذاشت و با عذرخواهی زیاد دستمال را به ما داد. ما به صحن مطهر رفتیم و دستمال را باز کردیم تا ببینیم که درون آن چیست که مرحوم آخوند اینگونه از ما عذرخواهی کرد؟ دیدیم پولهای درشت درون دستمال 80 لیره است، علاوه بر آن که پولهای خرد نیز در آن بود.
🔹 رفیق ما که به نانوا، قصاب، بقال، و عطار بدهکار بود، سراغ یک یک آنها رفت تا قرضهای خود را پرداخت کند. وقتی سراغ نانوا رفت، نانوا گفت: شما دیگر حسابی ندارید. رفیق ما علت را پرسید. نانوا گفت: از طرف آقای آخوند پرداخت شده است و گفتهاند که بعدا هم به حساب ما باشد و از ایشان پولی نگیرید. همینطور وقتی به قصاب و بقال و عطار مراجعه کرد، معلوم شد از طرف آخوند دیون او پرداخت شده است. چـون مغازههایی که به طلبهها نسیه میدادند، مشخص بود و آخوند بدون اطلاع آن شخص، دیون او را تصفیه کرده بود.
بازار ![]()
📚 جرعهای از دریا ؛ ج 2 ص 430
-
دوشنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۲:۰۷:۳۵
-
۳ بازديد
-

-
آریا جوان
لینک کوتاه:
https://www.aryajavan.ir/Fa/News/1490375/