آرش فهیم: بیشترین اجحاف در حق فیلم «موسی کلیم الله» شد
نگاه سیاسی
بزرگنمايي:
آریا جوان - صبح نو / جشنواره فیلم فجر، مهمترین رویداد سینمایی کشور، بار دیگر با حواشی و تصمیمات بحثبرانگیز داوران به ایستگاه پایانی رسید. تقسیم جوایز بین فیلمهای مختلف، انتخابهای غیرمنتظره در بخشهای اصلی و نادیده گرفتن برخی آثار برجسته، انتقادهای زیادی را برانگیخته است. در این میان، فیلم «موسی کلیمالله» که یکی از پرمخاطبترین و مهمترین آثار جشنواره بود، تنها به جوایز فنی و نقش مکمل مرد بسنده کرد؛ در حالی که بسیاری آن را شایسته جوایز اصلی میدانستند. آرش فهیم، منتقد سینما در گفتوگو با «صبح نو» با صراحت درباره عملکرد داوران، شفافیت جوایز مردمی، اجحافها و مهندسی احتمالی در داوریهای جشنواره چهلوسوم صحبت میکند.
اجازه بدهید با این سوال شروع کنیم: آیا اساسا لازم است که داوران جشنواره فجر در حوزه کاری خودشان تراز اول باشند و در سالهای اخیر موفقیتهای چشمگیری به دست آورده باشند؟ اگر نه، چه ملاک دیگری برای انتخاب یک نفر به عنوان داور وجود دارد؟ اگر بله، آیا این ترکیب چهرههای موفقی در سینمای ایران طی سالهای اخیر محسوب میشدند؟
مطابق اصول رایج در جشنوارههای معتبر و استاندارد جهان، داوران باید از بین افرادی باشند که طی یکی دو سال منتهی به برگزاری آن جشنواره، موفقیت چشمگیری به دست آورده یا نبوغی را کسب کرده باشند و حتیالامکان از بین برگزیدگان همان جشنواره باشند. به طور مثال، در دوره اخیر جشنواره کن، گرتا گرویگ به عنوان رئیس هیأت داوران منصوب شد که در سال قبل از جشنواره کن با فیلم «باربی» بر سر زبانها افتاده بود (هر چند که من نگاه مثبتی به این فیلم ندارم) و یا فیلمسازی مثل هیروکازو کورئیدا به عنوان داور در دوره اخیر کن حضور داشت که در سال قبل از این جشنواره با فیلم «هیولا» مورد استقبال قرار گرفته بود؛ اما در جشنواره فیلم فجر، اغلب این قاعده رعایت نمیشود. در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر که این قضیه کاملا معکوس اتفاق افتاد؛ یعنی افرادی به عنوان داور برای این جشنواره منصوب شدند که اغلب آنها نهتنها در سالهای اخیر هیچ کار بزرگ و خارقالعادهای در سینما انجام ندادهاند، بلکه در دوره رکود و افول خودشان به سر میبرند! تنها مزیت آنها، مشهور بودنشان است.
اینکه تقریبا هر سال در بخشهای مختلف، تعداد نامزدهای هر بخش متغیر است، یک امر مرسوم است یا ملاحظاتی وجود دارد که باعث این اتفاق میشوند؟
این یک مشکل کلی برای جشنواره فیلم فجر است که یکی از بازتابهایش در امر داوری اتفاق میافتد. جشنواره فیلم فجر بیش از آنکه تعریفی مشخص داشته باشد، با تعارف پیش میرود و نبود یک دبیر قدرتمند ثابت، فقدان یک دبیرخانه دائمی و جای خالی یک سند چشمانداز در برگزاری، باعث شده است تا جشنواره هر سال با تغییرات مختلفی همراه شود. خیلی از تغییرات نیز به سلیقه شخصی دبیر جشنواره و تیم او برمیگردند و هیچ اصولی در آن وجود ندارد. اینکه تعداد نامزدها تغییر کند نیز مثل سایر تغییرات، توضیح دقیق و سنجیدهای نداشته و گویا بنابر مصلحت و سلیقه شخصی صورت گرفته است. به احتمال فراوان، با تغییر دبیر، باز هم شاهد تغییر بی دلیل تعداد نامزدها خواهیم بود.
به نظر شما کدام فیلم(ها) در داوری جشنواره امسال بیش از حد مورد مهربانی داوران قرار گرفتند و به کدام آثار بیتوجهی شد؟
![]()
نبودن فیلم «خدای جنگ» در بین نامزدهای بهترین فیلم، از شگفتیهای منفی این رویداد است. به نظر من، داوران با فیلم «زیبا صدایم کن» بیش از حد مهربان بودند و اهدای سیمرغ بهترین اثر به این فیلم، از روی مهربانی بود، نه تخصص و داوری قاعدهمند. یک مهربانی شگفتانگیز دیگر، قرار داشتن فیلم «فریاد» در بین نامزدهاست. چون این فیلم، به گفته سازندهاش، پایاننامه دانشجوییاش بوده و حتی ورود آن به جشنواره هم سوالبرانگیز است. فیلم «گوزنهای اتوبان» هم با لطف و مهربانی وارد نامزدهای بهترین فیلم شده است.
اینکه یک فیلم («زیبا صدایم کن») در حالی که نه برنده فیلمنامه شده و نه کارگردانی، برنده جایزه بهترین فیلم شود، عجیب نیست؟ آیا توجیهی برایش وجود دارد یا باید از آن به «ناهمساز بودن» داوریها تعبیر کنیم؟
قطعا همین «ناهمساز بودن» بهترین تعبیر است. وقتی داوری جشنواره از نگاه تخصصی فاصله بگیرد و سیاست راضی ساختن همه و تقسیم جوایز حاکم باشد، همین میشود که یک فیلم، بدون اینکه در هیچ زمینهای - نه کارگردانی، نه فیلمنامه، نه تدوین و ... - برنده شود، ناگهان برنده سیمرغ بهترین فیلم میشود! واقعا جای سوال است که چطور ممکن است یک فیلم با اعلام داوران جشنواره، در کارگردانی، فیلمنامه، بازیگری، تدوین و...
برتر از دیگر آثار جشنواره نباشد؛ اما بهترین فیلم جشنواره باشد؟ مگر چه چیزی غیر از این موارد موجب میشود تا یک فیلم را به عنوان بهترین معرفی کنیم؟
همین اتفاق برای «بچه مردم» هم رخ داد؛ یعنی این فیلم هم برنده جایزه بهترین فیلمنامه شد و هم جایزه بهترین کارگردانی فیلم اول را برد؛ اما در نهایت «رها» بهترین فیلم اول شد.
بله دقیقا! چون داوران با خودشان گفتهاند: «رها» یک فیلم اجتماعی است و این همه سر و صدا کرده، از آن طرف هم فیلم «بچه مردم» فیلم خوبی شده و این همه تحسین در پی داشته، پس بیاییم کاری کنیم که سازندگان هر دو فیلم راضی باشند... . درنتیجه، تقسیم جوایز به این شکل صورت گرفته است. به نظرم در بخش بهترین فیلم اول هم این حق «بچه مردم» بود که سیمرغ بهترین فیلم را بگیرد.
آیا میتوان گفت که داوران جشنواره چهلوسوم تمایل به نوعی «مهندسی جوایز» داشتند و تلاش کرده بودند تا همه را راضی نگه دارند؟
این امر تقریبا در همه ادوار صورت میگیرد، اما در این دوره پررنگتر بود؛ چون از ابتدا هم عنوان شده بود که جشنواره فجر امسال، جشنواره وفاق و همدلی است و باید همه راضی شوند. به همین دلیل هم بخش مسابقه جشنواره منبسط شد و 33 فیلم، بدون هیچ منطقی، به جشنواره راه پیدا کردند و نزدیک به 10 فیلم که شرایط ورود به بخش مسابقه را نداشتند هم وارد رقابت شدند. هدف این بود که تا جایی که ممکن است، رضایت سینماگران جلب شود. یک نکته مهم و قابل تأمل این است که هر بار جشنواره فیلم فجر در داوری و اعطای جوایز به سمت راضی کردن همه میرود، اتفاقا نارضایتی بیشتری برانگیخته میشود؛ بنابراین، بهتر است داوری جشنواره به شکل تخصصی انجام بگیرد تا مسائل بر اساس منطق اتفاق بیفتند.
نظرتان درباره مکانیسم انتخاب بهترین فیلم از نگاه مردم چیست؟ آیا میتوان گفت که این فرآیند مخدوش و غیرشفاف است؟
من چند سال قبل و در گفتوگو با یک برنامه تلویزیونی هم نظرم را به صراحت اعلام کردم که جایزه بهترین فیلم از نگاه مردم باید حذف شود. اصلا چنین جایزهای معنا ندارد. چون جشنواره فیلم فجر در پی ذائقهسازی و ایجاد جریان در سینماست و قرار است به مردم و فیلمسازان جهت بدهد و بگوید چه نوع سینمایی مطلوب و ممتاز است. با این تعریف، جایزه بهترین فیلم از نگاه مردم رنگ میبازد. مشکل دیگر جایزه بهترین فیلم از نگاه مردم، اجرایی بودن آن است که شفاف نیست و امکان مهندسی در آراء وجود دارد. نتیجه چنین جایزهای این است که جشنواره با اتهام و انتقاد بیشتر روبرو میشود؛ هر فیلمی به عنوان برگزیده انتخاب شود، فارغ از اینکه فرایند انتخاب آن درست بوده یا نه، چالش واقعی بودن انتخاب را در پی دارد.
درباره فیلم «پیشمرگ»، اختلافی جدی بین آراء مردمی و نظرات داوران وجود دارد. دلیل این اختلاف را چه میدانید؟
این موضوع به شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر بر میگردد که نگاه و سلیقه خاصی دارند؛ داوران جشنواره نیز گروهی همراه و همنظر با شورای سیاستگذاری جشنواره هستند. اعضای محترم شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر، همانطور که با فیلمهای اخیرشان هم نشان دادهاند، سلیقهشان آثاری مثل «بنفشه آفریقایی»، «فصل باران های موسمی»، «سونامی» و... است؛ یعنی فیلمهای حماسهستیز و سرشار از خودتحقیری. آنها با فیلمهای حماسی مثل «خدای جنگ» و «پیشمرگ» که اقتدار ملی را تصویر میکنند و اتفاقا از فیلمهای خوب این دوره جشنواره فجر هم هستند، مشکل دارند. این در حالی است که مردم از طیفهای مختلف، تحت تاثیر سینمای حماسی و استاندارد و غرورآفرین قرار میگیرند.
درباره فیلم «موسی کلیمالله» صرفا به سیمرغهای فنی و نقش مکمل مرد بسنده شد. آیا این جوایز برای فیلم را عادلانه میدانید؟ اگر خیر، در کدام بخشهای دیگر میتوانست برنده جایزه شود؟
قطعا بیشترین اجحاف در حق فیلم «موسی کلیم الله» شد. این فیلم که فراتر از سینمای ایران قرار دارد، از نظر من باید برنده سیمرغ بهترین فیلم و بهترین کارگردانی میشد. همچنین سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن، حق مریلا زارعی بود و او نقشآفرینی تأثیرگذاری در این فیلم داشت.
و اما بازیگران. در بخش بازیگر نقش اصلی زن، دو بازیگر نوجوان فیلمهای «مرد آرام» و «زیبا صدایم کن» اجراهای خوبی داشتند؛ در حالی که مریلا زارعی و رویا افشار هم صاحب سبک هستند. رسیدن این جایزه به فریبا نادری را چطور ارزیابی میکنید؟
به نظرم این جایزه هم با رویکرد راضی شدن همه و تقسیم شدن جایزه صورت گرفته است. البته نمیتوان منکر بازی خوب و تلاش تحسین برانگیز خانم فریبا نادری شد، اما قطعا مریلا زارعی، با فاصله بهترین بازیگر نقش اول زن این جشنواره بود.
این موضوع هم باز به نگاه و رویکرد شورای سیاستگذاری و داوران همراه با ایشان برمیگردد؛ چون به نظرم سلیقه و رأی آنها به سمت سینمایی از جنس «شوهر ستاره» متمایل است و خواستهاند این فیلم هم بینصیب نماند.
از آنجایی که این فیلم در سایر بخشها امکان جایزه گرفتن نداشته و در بخش بازیگر نقش اول زن کمی درخشش داشته، درنتیجه جایزه را از خانم زارعی گرفتند و به خانم نادری دادند.
در بخش بازیگر نقش مکمل زن هم جایزه به لیندا کیانی رسید. آیا میتوان گفت که این سیمرغ به خاطر نقشآفرینیهای پیاپی او در فیلمهای ارگانی بود؟
واقعیت این است که لیندا کیانی یک دهه است که حضور مستمری در فیلمهای حاضر در جشنواره داشته و به قول شما، اغلب هم در آثار راهبردی و ملی حاضر بوده است. با توجه به این موضوع و اینکه سایر نامزدهای نقش مکمل زن، نبوغی از خودشان نشان ندادهاند، اهدای این جایزه به وی دور از انتظار نبود.
در بخش مکمل مرد، عباس غزالی در «آبستن» اجرای نوآورانهای را نسبت به سبک بازی خودش در گذشته داشت و پیمان قاسمخانی هم در «گوزنهای اتوبان» روان و بیلکنت بازی کرد؛ اما جایزه به فرهاد آئیش رسید که در «موسی کلیمالله» در دو نقش بازی کرده است.
به نظرم چون جوایز اصلی (بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و ...) از «موسی کلیمالله» دریغ شده است، در جهت تقسیم جوایز، جایزه برخی بخشها را به آن فیلم دادهاند تا بگویند که فیلم ابراهیم حاتمیکیا هم از نظر دور نمانده است. البته کسوت و جایگاه بازیگر هم موثر است. با توجه به اینکه فرهاد آئیش تا به حال در جشنواره فجر جایزه نگرفته بود و در فیلم مهمی هم حضور داشته، انتخاب او به عنوان بهترین بازیگر مکمل مرد، اتفاق افتاده است.
و اما سیمرغ بهترین بازیگر اصلی مرد، با وجود اجراهای تاثیرگذار شهاب حسینی و امین حیایی، به مصطفی زمانی رسید. از منظر فنی، آیا اجرای زمانی در فیلم «شمال از جنوب غربی» صرفا همان تیپ همیشگی این بازیگر نبود؟
من بازی مصطفی زمانی را میپسندم و در فیلم «شمال از جنوب غربی» هم حضور موفقی دارد. اما به قول شما، تقریبا همان تیپ همیشگی را داشت. به نظرم بازی شهاب حسینی در فیلم «رها» و امین حیایی در «زیبا صدایم کن»، چشمگیرتر مینمود.
-
چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۵:۱۷:۲۸
-
۴ بازديد
-
![](/images/komen.png)
-
آریا جوان
لینک کوتاه:
https://www.aryajavan.ir/Fa/News/1455608/